حدیث روز

  • امروز : شنبه - ۸ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 27 April - 2024
1

روزی به نام شهدا/ برگی از دفتر شهدای انصار و مهاجر کردستان

  • کد خبر : 7584
  • 22 اسفند 1401 - 8:08
روزی به نام شهدا/ برگی از دفتر شهدای انصار و مهاجر کردستان
در این روزهای شلوغ که شهر در تکاپوی عید است، یک روز هم به نام توست، به نام شهید.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کُردتودی، بیست و دوم اسفند روز «بزرگداشت شهدا» و سالروز صدور فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر تاسیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی ایران، فرصتی برای یادآوری راز جاری ماندن شهداست. شهدایی که از جان خود گذشتند و ایثار و از خودگذشتگی را برای ما معنا کردند.

شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است؛ شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است.شهدا زندگی ابدی دارند و نقشه راه آیندگان برای رسیدن به سرمنزل مقصود هستند.

بنیاد شهید در ۲۲ اسفند سال ۱۳۵۸، به فرمان امام خمینی(ره) تاسیس شد. احیا، حفظ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت طلبی، زنده نگه داشتن یاد شهیدان و حفظ آثار آنان، تجلیل و تکریم از خانواده های معظم شهیدان، جدّیت در امور فرهنگی خانواده های شاهد، خوداتکایی و قانونمند کردن ارایه خدمات به آنان و بسیج امکانات نظام به منظور پراکندن عطر ملکوتی شهادت در جامعه، محور فعالیت های این نهاد است.

کردستان ۲۲۷ کیلومتر مرز مشترک در چهار شهرستان مریوان، بانه، سقز و سروآباد با کشور عراق دارد و در طول جنگ تحمیلی به صورت مستقیم درگیر جنگ بود، شهرهای استان کردستان در دوران جنگ تحمیلی ۲۶ بار مورد هجوم هوایی قرار گرفتند و ۲۳ هزار شهید در استان کردستان تقدیم انقلاب اسلامی شد که از این تعداد پنج هزار و ۴۰۰ شهید آن بومی استان بودند.

سردار بی‌ادعا

سردار شهید هوشنگ ورمقانی فرمانده قرارگاه استانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کردستان، در سال ۱۳۳۸ در روستای «ورمقان» از توابع شهرستان سنقر دیده به جهان گشود و تا پایان تحصیلات مقطع متوسطه در این شهرستان زندگی کرد.

این شهید ولامقام در اوایل سال ۱۳۵۸ برای خدمت بهتر به قشر ضعیف و آسیب‌پذیر راهی مناطق روستایی و محروم کردستان و در قالب نیروی جهاد سازندگی در قروه مشغول به خدمت شد، شهید ورمقانی خدمت مقدس سربازی خود را در لشکر ۲۸ پیاده کردستان گذراند و در این مدت به خاطر ایثار و شجاعتی که در راه مبارزه با گروهک‌های ضد انقلاب از خود نشان داد، موفق به دریافت مدال رشادت و لیاقت از دست فرمانده وقت لشکر شد.

این سردار بی‌ادعای کردستان از سال ۶۱ تا ۶۳ بیش از یکصد روستای منطقه را از وجود ضد انقلاب پاک کرد و امنیت منطقه را با بهره‌گیری از مشارک خود مردم برقرار ساخت، اقدامی که به صورت جدی مورد تقدیر فرماندهان وقت سپاه قرار گرفت.

هنگامی که پدرشان به زیارت خانه خدا می‌­رفت نام‌ه­ای به او داد و از او خواست که در مدینه در کنار قبر پیامبر (ص) باز نماید و حاجتش را از خاتم انبیاء بخواهد.

در آن نامه نوشته بود به حق که میان عاشق و معشوق رمزی است «پدر عزیزم دعا کنید که خداوند سال ۷۵ را سال شهادت من قرار دهد اگر دعا نکنید مدیون هستید شهید ورمقانی در غروب اول تیرماه ۱۳۷۵ در روستای قهرآباد سقز شاهد استقبال عاشقانه شهادتی بود که از خدایش خواست حاجتی که خواست و به حق به زیباترین شیوه برآورده شد..

شهید شهسواری شهسوار کردستان

نهم شهریور ماه ۱۳۴۲ در روستای علی‌آباد دیده به جهان گشود، زیبایی چهره‌اش خانواده را ترغیب کرد که نامش را «جمیل» بگذارند، شیرمردی که کودکیش را در سال‌های ۴۰ در روستایی بسیار دور از کانون نهضت بنیان‌گذار انقلاب گذراند و دوران تحصیل را در همان روستای علی‌آباد به اتمام رساند و برای ادامه تحصیل راهی شهر دیواندره شد!

نگاه نافذی داشت و توجه همگان را به سوی خود جلب می‌کرد ظاهرش مثل دریای آرام بود، عمیق و باوقار، اما سینه‌اش پر بود از موج‌های خروشانی که به وقت تلاطم بلند می‌شد، همیشه یا در خودش بود و یا به دوردست‌ها خیره می‌شد.

در شرایطی که گروهک‌های مسلح هرگونه پیوند و علاقه‌ای به انقلاب را با تیر و تیغ پاسخ می‌دادند جمیل برای اثبات وفاداریش به نظام اسلامی در سال ۱۳۶۰ به همراه پدرش به عضویت سپاه در آمد و جامعه سبز آن را که ردای ولایت بود به تن پوشید.

هنوز از ورودش به سپاه چیزی نگذشته بود که به خاطر لیاقت و قابلیتش مسئولیت یکی از مقرهای عملیاتی منطقه را بر عهده گرفت و متعاقب آن در سال ۶۲ به عنوان مسئول عملیات گردان حضرت رسوا‌الله(ص) شهر دیواندره انتخاب شد.

شهسوار کردستان در سال ۱۳۶۴ فرماندهی همین گردان را برعهده گرفت و به مدت پنج سال به عنوان فرمانده‌ای مقتدر، باتدبیر، مومن و مردمی در این پست انجام وظیفه کرد.

در حمله‌هایی که طراحی می‌کرد پیش از نیروهایش به خط دشمن می‌زد از هر عملیاتی که برمی‌گشت لباسش به خون هم‌رزمانش آغشته بود.

در سال ۶۵ طی درگیری با ضد انقلاب از ناحیه سر شدیدا مجروح شد و پزشکان او را از حضور در جنگ ممنوع کرده بودند اما جمیل بعد از یک بهبودی نسبی به یگان خودش برگشت.

در سال ۶۹ به دنبال سازماندهی جدید سپاه به تیپ یکم انبیا(ع) منتقل و به عنوان کارشناس نظامی و در سال ۷۱ به فرماندهی کردان سوم تکاوران تیپ یکم لشکر نجف اشرف انتخاب شد.

هنوز چند روز به پایان سال ۷۴ مانده بود که شهید شهسواری برای انهدام مرکز تجمع نیروهای ضدانقلاب به کردستان عراق اعزام شد و در درگیری با نیروهای ضد انقلاب به درجه رفیع شهادت که آرزوی دیرینه‌اش بود، رسید.

مسیح کردستان

سردار شهید محمد بروجردی در سال ۱۳۳۳ در یکی از بخش‌های شهرستان بروجرد به دنیا آمد ۶ ساله بود که پدرش از دنیا رفت و بعد فوت پدر به تهران مراجعت کرد.

هرچند سن و سالی نداشت، اما در کنار تحصیل به کار و تلاش برای تامین معیشت پرداخت، شهید بروجردی علاوه بر فعالیت‌های سیاسی و تبلیغاتی ضد رژیم شاه در سال ۵۶ گروه توحیدی «صف» را با هدف فعالیت‌های مسلحانه تشکیل داد.

در سال ۱۳۴۷ در سن چهارده سالگی قدم به دنیای پر تب و تاب مبارزه با ظلم و ستم گذاشت و نخستین جرقه‌های مبارزه و قیام در زندگیش پای درس روحانی مبارز، حاج عبداللّه بوذری زده شد!

نخستین بار با شنیدن تفسیر قرآن و نهج البلاغه در محضر این روحانی بیدار و آگاه و مشاهده رساله امام، فهمید که مسیر زندگی‌اش را پیدا کرده است.

با شروع غائله کردستان، گویی سرنوشت فرزند رشید خطه بروجرد، در عرصه‌ای دیگر رقم خورد؛ عرصه‌ای که در آن، از یک سو نبرد با چریک‌های فدایی و کوموله و حزب دموکرات و دیگر تجزیه‌طلبان بود و از سویی دیگر، خیانت عناصر خائن دولت بنی‌صدر و کارشکنی‌هایی آنان..

شهید بروجردی در چنین شرایط وخیمی،  مأیوس نشد و مصمم و قاطع، خردمندانه باتنگناها و معضلات برخورد کرد و همواره می‌کوشید با آگاهی دادن و بیدار ساختن مردم کردستان به کمک خود آن ها بر دشمن پیروز شود.

با آغاز غائله کردستان، مسیح کردستان خدمت به مردم محروم این استان را بر عافیت‌نشینی ترجیح داد و به سرعت راهی کوه‌های سرد و سر به فلک کشیده این استان شد و در جاده‌های پر پیچ و خم و در کمرکش کوه‌های آن به تلاش و مبارزه پرداخت، تا اینکه در اول خرداد سال ۱۳۶۲، وقتی برای پاک‌سازی مهاباد راهی آنجا شده بود، در ساعت دوازده ظهر بر اثر انفجار مین در جاده مهاباد ـ نقده به بالاترین مقام رسید و آسمانی شد…

 لقب مسیح کردستان لقبی بود که مردم این خطه شهید پرور به او دادند و نامی که برای همیشه بر تارک دفاع مقدس این سرزمین خواهد درخشید «مسیح کردستان»

شهید حاج حسین روح‌الامین

شهید حاج حسین در سال ۱۳۳۵ در خانواده­ای مذهبی در اصفهان متولد شد. دوران کودکی و مدرسه را تحت سرپرستی پدر و مادر خود گذراند. در سن ۱۲ سالگی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر تحصیل را تا سیکل قدیم ادامه داد و سپس به شغل آزاد مشغول شد. بعد از طی دوران خدمت سربازی با برادر شهیدش امیر مشترکاً به کار صنعتی مشغول شدند. در سال ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامی با تظاهرات علنی مردم به اوج خود رسیده بود در تمامی صحنه­ ها حضوری فعال داشت. بعد از حادثه ۵ رمضان سال ۱۳۵۷ توسط رژیم ستم­شاهی دستگیر و پس از گذشت چند روز آزاد شد و مجدداً به فعالیت خود ادامه داد.

در زمانیکه امام بزرگوار رحمه الله علیه به ایران هجرت نمودند از جمله افرادی بود که حفاظت محل سخنرانی امام در بهشت زهرا به عهده آنان بود.

در اوج تظاهرات و درگیری‌های تهران توسط مزدوران رژیم شاه از ناحیه پا مجروح شد و به اصفهان بازگشت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت خود در جهاد و بسیج ادامه داد و با شروع درگیری‌های کردستان به این منطقه اعزام شد.

این شهید والامقام در یکی از عملیات‌ها از ناحیه فک، لب و دندان مجروح شد و پس از بهبودی مجدداً به کردستان مراجعت کرد و در پاکسازی روستاها از لوث وجود ضد انقلاب نقش مهمی را ایفا نموکرد.

وی در سال ۱۳۶۱ افتخار شرکت در عملیات فتح ­المبین را به دست آورد سپس در عملیات بیت­ المقدس، والفجر مقدماتی، خیبر و بدر شرکت کرد و در عملیات بدر از ناحیه دست مجروح شد. شهید حاج حسین حسین روح‌الامین در کردستان نیز در عملیات های بسیاری حضور فعال داشت.

این شهید بزرگوار در عملیات والفجر ۸ و پس از آزادی فاو سریعاً خود را به منطقة کردستان رساند و در عملیات والفجر ۹ به عنوان مسؤل عملیات سپاه کردستان شرکت کرد و سرانجام در هفتم اسفند ماه ۶۴ به وسیله ترکش بعثیون که بر قلب او اصابت کرد به فیض شهادت و به دیدار معبود خود که سال‌ها انتظارش را می‌­کشید پرواز نمود.

تمام این سرزمینِ سرافراز، تمام خاک این وطن، شقایق‌زار است.
در هر کجا که هستی، هر گوشه این خاک که قدم برمی‌داری، با چشم‌های مترصد، نگاه کن که مبادا روی خون لاله‌ها پا بگذاری!

اینجا سرزمین مجاهدهای خاموش است، سرزمین نماد وحدت و وفاداری آنجا که خون‌ برادران و خواهران شیعه و سنی برای دفاع از اسلام و انقلاب در هم آمیخته شد تا سربلند بمانی، سرزمینی که فصل‌های سرخ و خونین زیادی را به خود دیده و با اقتدار پشت سر گذاشته است.

روزگاری این پهناور دلیر، انارستان بود. انارهای عاشق، با سینه‌های خونین، در همه جا رسته بودند. خزان که نه، اما موسمی رسید که انارها همه بر خاک افتادند و خونشان در تمام ایران زمین جریان گرفت. و از آن همه خون بی‌باک، مرز تا مرز، شقایق رویید و سرفرازی و سربلندی رواج گرفت.
شهدا، همیشه زنده هستند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند…

مسلما خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و به فرموده امام راحل همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان، عارفان، دلسوختگان و دارالشّفای آزادگان خواهد بود.

انتهای پیام/

لینک کوتاه : https://kordtoday.com/?p=7584
  • ارسال توسط : l

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.