به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کُردتودی، به مناسبت هفته دفاع مقدس، به همراه مسئول بسیج جامعه زنان کردستان مهمان خانواده های شهدایی شدیم که در دوران دفاع مقدس جان خود را در راه دفاع از این انقلاب فدا کردند و حال باید قدر خون آنها را دانست چرا که خانواده های شهدا چشم و چراغ این ملت هستند.
شهید علی زمانی دادانه
مهمان خانه فرزند شهید علی زمانی دادانه شدیم، پسری که پا در رکاب پدر گذاشته است و در جهاد کشاورزی استان کردستان مشغول به خدمت به مردم است، میگوید هنگامی که پدرم به شهادت رسید من تنها یک سال سن داشتم و داستان زندگی پدرم را اطرافیان این چنینی تعریف می کنند؛
جهادگر شهيد علي زماني دادانه در سال ۱۳۴۱ در روستاي دادانه از توابع شهرستان سنندج در خانوادهاي كشاورز از تبار رنج و زحمت ديدگانش را به جهان خاكي باز كرد و از همان بدو تولد با فقر و محروميت مأنوس و همنشين شد.
در خانوادهاي كه سقفي به صفاي آبي آسمان داشت و عشق و علاقه و مهر و محبت در آن تلألو داشت، رشد كرد و آنگاه كه به سن شش سالگي رسيد، دفتر زندگيش ورق ديگري خورد ، علي سلاح قلم را بردست گرفت تا بر صحيفهي سفيد كاغذ بنگارد كه به جنگ ناداني و جهالت آمده است و در اين مسير با استعانت از حضرت حق به پيش خواهد رفت.
اين نوجوان مستعد روستايي دوران ابتدايي را در زادگاهش به پايان برد وعليرغم ضعف مالي، پدرش زمينهي ادامهي تحصيل او را در خارج از روستا فراهم نمود و علي را راهي ديار آموختن كرد. اگر چه در اين مسير گريوهها و گردنههاي صعبالعبوري در راه بود، اما علي توانست آنها را يكي پس از ديگري پشت سربگذارد و وارد مقطع متوسطه شود.
او كه پاي به محيط دبيرستان گذاشت، مشكلات زندگي و صعبي راه ده چندان شد و عليرغم برخورد جدي اين جوان طالب علم با اين سختيها، اما حريف آنها نشد و مجبور شد تحصيل را رها كرده، در كنار خانواده براي معاش تلاش تازه اي را آغاز كند.
وقتي امواج توفنده ي انقلاب اسلامي فراگيرشد، علي در اوج جواني بود و با اراده و اقتدار و سرشار از شور و شوق انقلابي، همراه ديگر هموطنانش، آواي مخالفت با حاكميت جباران زرمدار و زورگوي پهلوي را سرداد و در حد توان به روشنگري پرداخت و خود نيز هميشه در صفوف اول اين حركت رهايي بخش جاي داشت.
پيروزي انقلاب اسلامي نوید آغاز فصلي جديد در زندگي براي علي بود، اما وجود گروهكهاي ضد انقلاب، مدتي علي را از فيض حضور در اين عرصه محروم كرد و به دليل فشار آنها او مجبور شد مهر سكوت بر لب بزند، اما در دل انقلابی آتشين را عليه حاكيمت نامشروع آنان با خود همراه داشت و فرصتي بود تا به ميدان داري بپردازد.
او كه جواني رشيد و پاكباخته بود، در مكتبي درس آموخته بود كه جوانمردي را فصل اول زندگي ميدانست و پاك بودن را شيوهاي از شيوههاي مردان خدا تلقي ميكرد و تلاشش حركت برمدار چراغ پرفروغ شرع نبوي بود و در اين راه بشدت تلاش ميكرد و عليرغم آلودگي محيط منطقه به دليل تبليغات وحضور سربازان چكمهپوش لنين و استالين، او حنجرهاش را همچنان با نواي جانفزاي صوت قرآن متبرك ميكرد و در احيا و نشر سيرهي رهبر و مقتدايش باني پاكي و مردانگي، پيامبر عظيمالشأن اسلام، لحظهاي كوتاهي نمیكرد.
او براي دفاع از حق و خدمت به محرومين منطقه در سال ۱۳۶۳ وارد جهاد سازندگي شد و فصلي ديگر را در زندگي آغاز كرد و با همتي والا به عرصهي خدمت رساني به محرومين وارد شد.
علي با ورود به جهاد، در تداركات و ستاد پشتيباني جنگ مشغول به كار شد و ضرورتهاي دفاع از ميهن اسلامي اقتضا ميكرد كه حضوري مداوم در مناطق عملياتي داشته باشد و از همان لحظه ي ورود تا روز شهادت، پيوسته در مناطق عملياتي حضور داشت و جهاد در اين عرصه را وظيفهاي بس خطير تلقي ميكرد و آن را ذخيرهاي براي عقبي ميپنداشت و با ايمان به كارش، شبانه روز در تلاش و كوشش بود.
اين جهادگر جوان، پس از سالها تلاش و مبارزه در روز بيست و دوم فروردين ماه سال ۱۳۶۷ در حين انجام مأموريت در شهر مريوان آماج تركش بمبهاي حكومت بعث عراق قرار گرفت و مرغ جانش به آشيان جانان پركشيد و با چهرهاي گلگون به لقاي محبوبش شتافت.
شهید حبیب الله جهانی
شهید حبیب الله جهانی، فرزند محمد وملیحه در روستای تازه آباد سقز دیده به جهان گشود. پدر و مادرش با کار در مزرعه و دامداری زندگی خود را اداره می کردند. نبود امکانات تحصیلی و نامناسب بودن وضعیت مالی خانواده در آن دوره، او را از نعمت آموختن سواد محروم ساخت و از همان کودکی با رنج و زحمت در روستا آشنا کرد.
وی سال ۱۳۶۱ ازدواج نمود که حاصل آن دو فرزند دختر بود که متاسفانه دختر دومش همراه با مادر در هنگام زایمان جان خود را از دست داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور نامبارک احزاب و گروهک های ضدانقلاب در کردستان و همچنین ظلم و جنایات آن ها، به بسیج سپاه پاسداران پیوست و مسلح گردید تا از دین مبین اسلام و نظام جمهوری اسلامی دفاع نماید. پس از شرکت در چندین عملیات پاکسازی، سرانجام در درگیری با ضدانقلاب هدف اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
شهید ابراهیم ساعدپناه
جهادگر شهيد، ابراهيم ساعدپناه در سال ۱۳۳۵ در روستاي مارنج از توابع بخش موچش شهرستان كامياران در ميان خانوادهاي كشاورز ديده به جهان گشود و آنگاه كه دوران طفوليت را پشت سرگذاشت و زمان آشنا شدنش با كتاب و مدرسه فرا رسيد، به علت عدم وجود مدرسه در زادگاهش عازم كامياران شد تا با ديو جهالت جنگي هميشگي را آغاز كند. دوري از خانواده، فقر مالي و تنهايي از مشكلاتي بود كه ابراهيم از همان ابتداي ورودش به جامعه اي بزرگتر از خانواده با آن آشنا شد. اما در اين نبرد نابرابر اين فرزند پاك روستا مغلوب گرديد و فقرمالي بين او و مدرسه ديواري كشيد و در پس پردهه اي فقر اقتصادي مدرسه و كتاب و قلم در مقابل ديدگان پرفروغ ابراهيم گم شد و او پس از ۳ سال تحصيل مجبور شد آن را رها كند و به روستا برگردد و خود را براي مبارزه اي جدي با ناملايمات زندگي مهيا نمايد. ابراهيم پس از ترك تحصيل به جنگ نابرابري رفت و با تمام توان در جهت تأمين حداقل معيشت خانواده به كار و فعاليت پرداخت.
زماني كه به سن خدمت سربازي رسيد، عازم انجام خدمت شد. او در دوران خدمت، با انديشه اي آزادي خواهان و مخالفان حكومت پهلوي آشنا شد و دچار يك دگرگوني روحي خاص گرديد و از آن پس بدون واهمه هميشه عملكرد سردمداران حكومت را نقد مي كرد. حتي در دوران خدمت سربازي به جرم كندن آرم شاهنشاهي از روي لباسش مدتي بازداشت گرديد.
بعد از اتمام خدمت به زادگاهش برگشت و به كار كشاورزي پرداخت، با شروع حركت توفنده ي ملت مبارز ايران عليه حكومت جبار پهلوي به صف انقلابيون پيوست و پابه پاي آنان در اداي تكليف لحظه اي كوتاهي نكرد.
ابراهيم در سال ۱۳۵۸ ازدواج كرد كه ثمره ي آن سه فرزند ذكور ميباشد. اين شهيد والامقام از عاشقان خدمت به مردم بود و پس از شروع فعاليتهاي جهادسازندگي به خيل اين خادمان خلق پيوست و با تمام توان كمر به رفع مشكلات موجود منطقه بست و عليرغم تهديدات مكرر گروهكها مبني بر عدم همكاري با جهادسازندگي، بدون واهمه و با شجاعت تمام قدمهايش را استوارتر از پيش برداشت و در نهايت جان بر سر پيمان گذاشت. دشمنان امنيت و آسايش مردم، هنگامي كه تلاشهاي صادقانه ي او را ديدند تصميم به حذف او گرفتند و در روز بيستم مرداد ماه سال ۱۳۶۲ و درحال انجام وظیفه تيرهاي كينه و نفاق را به قلب پاكش شليك كردند و اين فرزند خلف مردم كردستان را به جرم خدمت به خلق خدا به شهادت رساندند.
شهید ابراهیم اورامی
شهيد ابراهيم اورامی متولد ۱۳۳۴ درروز سوم ارديبهشت ماه سال ۱۳۳۴ در شهرستان سنندج واقع در استان كردستان ديده به جهان گشود.
شهيد ابراهيم اورامي تا پايان دوره ابتدايي به ادامه تحصيل پرداخت.
وي در روزسي ويكم خرداد ماه سال ۱۳۶۳ در جريان درگيري مسلحانه با عناصر گروهك هاي ضد انقلاب (حزب دموكرات) درشهرستان سنندج بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد.
شهيد ابراهيم اورامي درزمان شهادت ۲۹ سال داشت و تازه یک هفته بود که نامزدی کرده بود، پيكر پاك اين شهيد در گلزار شهداي كردستان (زادگاهش) به خاك سپرده شده است.
بتول سرکانی مسئول بسیج جامعه زنان در ادامه ضمن بازدید از خانواده های شهید اکبری و پیری با بیان اینکه خانواده های شهدا چشم و چراغ ملت هستند گفت: نقش بیبدیل مادران و همسران شهدا در تربیت موفق فرزندان انقلابی که میراث داران شایسته شهدا هستند باید بعنوان الگوی عملی در جامعه تبیین و ترویج شود.
سرکانی با بیان اینکه قطعا اجر خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران کمتر از اجر جهاد و شهادت نیست خاطرنشان کرد: نقشآفرینی همسران شهیدان در عرصه خانواده و اداره هنرمندانه زندگی با وجود مشکلات هشتسال دفاع مقدس و زحمات شبانهروزی این تلاشگران بیادعا، ولی مثبت و اثرگذار، صحنههای ارزشمند و باشکوهی در دفتر افتخار زنان تاریخ این سرزمین ثبت کرد، تا جایی که برخی جنبههای زندگی آنان میتواند الگو و راهنمای زندگی زنان عصر حاضر باشد.
انتهای پیام/