حدیث روز

  • امروز : دوشنبه - ۱۰ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 29 April - 2024
5
گزارش؛

بانوان انقلابی که در تاریخ ماندگار شدند/ شهادت‌طلبی زنان کُردستانی در گذر تاریخ

  • کد خبر : 1852
  • 25 مهر 1401 - 10:29
بانوان انقلابی که در تاریخ ماندگار شدند/ شهادت‌طلبی زنان کُردستانی در گذر تاریخ
در ایران اسلامی طی پنجاه سال اخیر، شاهد رشادت و مقاومت زنان زیادی بوده ایم که نام نیک آنها در صفحات تاریخ پنهان مانده است و یاد آنها به فراموشی سپرده شده است.

به گزارش خبرنگار کُردتودی، اینجا چه سرزمینی است اینجا کجاست که کوه هایش همچون میخی بر زمین فرورفته و درختانش همچون ستون هایی استوار قد علم کرده و روی خاک گوهر بارش ایستاده اند و عظمت مردم این دیار به نظاره نشسته اند.

آری این جا کردستان است شاید نتوان در هیچ انقلاب بزرگی در جهان ردپایی این چنین پر رنگ از زنان را پیدا کرد زنانی که جانانه در پیروزی این انقلاب نقش داشتند و در ادامه و حفظ آن با تمام توان کوشیده اند.

زنانی که کوچک و بزرگ بر سر دو راهی انتخابی تاریخی و سرنوشت ساز با آگاهی مسیر پر خطر دفاع از یک انقلاب بزرگ را برگزیده و آن را تا سرحد اهدای جان ادامه داده اند.
زنانی که نشان از واقعیت های زندگی زنان شیر دل خطه ی کردستان دارند اما اکنون روزهای پر فراز و نشیبی از آن دوران گذشته است تا ما به اینجا رسیده ایم.

نقش زنان کُردستانی در دوره‌های مختلف تاریخ کشور، به‌ویژه در دوران انقلاب اسلامی، تعیین کننده است؛ بسیاری جان خود و خانواده‌هایشان را کف دست گرفتند و برای به ثمر نشستن انقلاب از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.

استان کُردستان با تقدیم بیش از ۵۶۲ زن شهیده و ۱۳ زن پیشمرگ مسلمان کُرد همواره در ادوار مختلف تاریخ جمهوری اسلامی نقشی انکارناپذیر و قابل تقدیربوده است. ما نیز می‌خواهیم با نگاهی به چند دهه گذشته، مروری داشته باشیم بر احوال شماری از همین زنان جسور و فداکار که به سبب خدمات گسترده انقلابی‌شان، برای همیشه در تاریخ ماندگار شدند.

شهیده فاطمه اسدی

بانو فاطمه اسدی یکی از همین زنان شهید است که هویت پیکرش پس از ۳۷ سال شناسایی شد. این بانو توسط افراد مزدور حزب دموکرات به شهادت رسید. فاطمه اسدی نخستین بانوی شهید تفحص شده است که توسط ددمنشان دموکرات تیرباران شده و پسر کوچکش نیز به دلیل نبود سرپرست در گهواره از دنیا رفت.

پیکر مطهر بانوی شهیده فاطمه اسدی توسط گروه‌های تفحص شهدا تفحص شد .این اولین بار است که پیکر مطهر یک بانوی شهیده تفحص گروه های تفحص کشف می‌گردد.

 

شهیده ناهید فاتحی کرجو

شهیده ناهید فاتحی کرجو در چهارمین روز از تیرماه سال ۱۳۴۴ در شهر سنندج به دنیا آمد. پدرش «محمد» از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش «سیده‌زینب».

مهربان، مسئولیت‌پذیر و شجاع بود و در دامن پرمعرفت و عفت مادر، با بزرگ شدن جسم، روح معنوی خود را هم پرورش می‌داد. عشق به عبادت در سنین کم از ویژگی‌های منحصر به فرد ناهید بود. آن قدر در محراب عبادت با خدا راز و نیاز می‌کرد و لذت می‌برد که به پدرش گفت: «اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم و گریه کنم، چشمانم سرخ می‌شود و سرم درد می‌گیرد اما وقتی با خدا راز و نیاز و گریه می‌کنم، نه خسته‌ام و نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس می‌کنم، بلکه تازه سبک‌تر و آرام‌تر می‌شوم.»

با شروع حرکت‌های انقلابی مردم ایران، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی‌های ضدطاغوت، در جرگه دختران مبارز کردستان قرار گرفت. روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاه به خیابان‌های اصلی شهر رفت. لحظاتی از شروع این خیزش مردمی نگذشته بود که ماموران شاه به مردم حمله کردند. آن‌ها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم از چنگال دژخیمان فرار کرد. برادرش می‌گوید: «آن شب ناهید از درد نمی‌توانست درست روی پایش بایستد، پشتش بر اثر ضربات ناشی از اصابت باطوم کبود شده بود.»

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع شرارت‌های ضدانقلاب در مناطق مختلف کردستان، ناهید که تازه پا به دوران نوجوانی گذاشته بود، همکاری‌اش را با ارتش و سپاه آغاز کرد.

شروع این همکاری، خشم ضدانقلاب به خصوص گروهک «کومله» را که زخم خورده فعالیت‌های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت.

اوایل زمستان سال ۱۳۶۰ بود که ناهید به شدت بیمار شد و برای مداوا به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. چند ساعتی از رفتن ناهید گذشته بود اما از بازگشتش خبری نبود. مادر در خانه نگران و چشم‌انتظار چشم به «در» دوخته بود تا دختر نوجوانش برگردد.

آن روزها در سنندج امنیت برقرار نبود و این واقعیت، دل مادر را بیشتر می‌لرزاند. جستجوی خانوادگی با رفتن دختر بزرگ خانواده به سمت درمانگاه شروع شد اما او هم با تمام دل‌نگرانی‌ها بعد از ساعت‌ها جستجو، خواهر نوجوانش را پیدا نکرد.

خبری از ناهید نبود. انگار که اصلا به درمانگاه نرفته بود. آن وقت‌ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر برای آزادی این شهر از چنگال بعثی‌ها می‌جنگید و مادر شیرزنی که مسئولیت سرپرستی و مدیریت عاطفی خانواده را بر عهده داشت به تنهایی همه جا دنبال دخترش می‌گشت تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را می‌شناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که چهار نفر، ناهید را دوره کرده و به زور سوار مینی‌بوس کرده و برده‌اند. کجا؟ هیچ کسی نمی‌دانست. چرا کسی معترض ربایندگان نشده بود؟ آیا ناهید کار اشتباهی کرده بود که باید دستگیر می‌شد آن هم توسط گروهی ناشناس؟

شواهد نشان می‌داد که این دختر نوجوان با دسیسه گروهی ضدانقلاب به جرم همکاری با سپاه و حمایت از آرمان‌های انقلاب اسلامی و ولایت‌پذیری امام خمینی (ره) ربوده شده است. بعد از ربوده شدن ناهید، خانواده‌اش را تهدید می‌کردند. افراد ناشناس به خانه آن‌ها نامه می‌فرستادند که «اگر باز هم با سپاه و پیش‌مرگان و انقلاب همکاری کنید بقیه بچه‌هایتان را هم می‌کشیم.

چند ماه بعد خبری در شهر پیچید که دختری را در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» می‌چرخانند. این خبر در مدت کوتاهی همه جا پخش شد و نگرانی‌های مادر را به یقین تبدیل کرد. او خود ناهید بود. این ویژگی که برای کومله و ضدانقلاب اتهام بود برای ناهید افتخار محسوب می‌شد.

یک روستایی دیده‌های خود را از آن اتفاق اینگونه تعریف می‌کند: «آن‌ها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا می‌گرداندند. کومله‌ها به آن دختر نوجوان می‌گفتند: آزادت نمی‌کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!»

اما بصیرت، ایمان، ‌ شجاعت و انگیزه‌های معنوی توأم با شناخت اهداف انقلاب اسلامی این دختر نوجوان دلیر و شیربچه کردستان را بر آن داشت که جان فدای آرمان کرده و هرگز علیه امام و رهبر خود زبان باز نکند. او سنگینی و درد ناشی از برخورد سنگ با پیکرش را بیشتر تحمل می‌کرد تا سنگینی حرفی نادرست و قبول کژگویی‌های قومی نادان و سفاک صفت درباره امام و آرمانش را.

ناهید تلخی شکسته شدن حریم‌های احترام به زنان را به کام جان خرید و هرگز دست از آرمان‌ها و اعتقاداتش برنداشت تا سایرین بتوانند شیرینی زندگی در زیر سایه‌سار پرچم قدرتمند اسلام را تجربه کنند.

در آن روزگار، مردمان مستضعف روستایی که جرأت حرف زدن علیه ضدانقلاب را نداشتند، بارها و بارها به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر نوجوان اعتراض کردند، اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بود که ناهید را از چنگال ستم آن‌ها رهایی بخشد.

۱۱ ماه از ربوده شدن ناهید می‌گذشت که پیکر مجروح و کبودش را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ‌های اطراف روستای «هشمیز» پیدا کردند. وقتی پیکر مجروح و بی‌جان او را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی‌تابی می‌کرد. او هر چند زنی قوی بود اما چندین بار از هوش رفت.

پیکر صدمه دیده و آغشته به خون ناهید اگرچه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضدانقلاب بود. او همواره حلقومی برای هزاران فریاد مظلومیت و ایستادگی است. زنان آن روز، با دیدن آثار شکنجه‌های وحشیانه بر بدن ناهید، سر شکسته و تراشیده‌اش به ماهیت اصلی ضدانقلاب بیش از پیش پی برده و با ایمان و بصیرتی بیشتر به مبارزه با آنان همت گماشتند.

خانواده شهیده فاتحی کرجو، صلاح ندیدند وی را در سنندج دفن کنند و پیکرش را به تهران منتقل و در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرا (س) تهران دفن کردند.

شهیده فرشته باخویشی

شهیده فرشته با خویشی در خرداد ماه ۱۳۳۹ در خانواده ی مذهبی در روستای خشکین به دنیا آمد . به علت وضعیت خاص اجتماعی در آن زمان موفق به کسب علم نشد . در سال ۱۳۵۳ ازدواج کردند و در روستای ” درگاشیخان ” اقامت گزیدند و بعد از آن همراه خانواده اش به شهر مریوان نقل مکان کردند در سال ۱۳۶۳ به دلیل بمباران های مکرر رژیم بعثی عراق مجبور به ترک مریوان شدند و به عنوان آواره ی جنگی به روستای “ننه” رفتند.

این شهیده ی گرانقدر از خیل مسلمانان متعهد و دلسوخته ای بود که در هر شرایط و در هر موقعیت از کمک به نیروهای رزمنده ی اسلام دریغ نمی ورزیدند و مرتب در زمینه ی انتقال اطلاعات لازم با سپاه همکاری می کردند .

گروهک ملحد و بی دین کومله که وجود چنین افرادی را بر نمی تافت در تاریخ ۳۱/۵/۶۶ شبانه به منزل این شهیده در همان روستا حمله می کنند و پس از دستگیری در صد متری منزل مسکونی اش با شلیک چند گلوله ایشان را به شهادت می رسانند .

“شهیده نازدار براز”

نازدار براز “فرزند ابراهیم و خاور در سال ۱۳۴۳ در روستای قدیم خان از توابع بخش چنگ الماس بیجار دیده به جهان گشود و در سال ۱۳۶۲ در بمباران هوایی مریوان در حالی که آخرین ماه بارداری خود را می گذراند به فیض عظیم شهادت نائل آمده و در حال حاضر مزار وی در روستای محل تولدش میعادگاه عاشقانی است که امنیت خود را مدیون خون شهیدانی ماننده شهیده نازدار براز می دانند.

 

شهیده حسیبه خرمتایی

حاج ماموستا خرمتایی لطفاٌ در مورد نحوه ی شهادت شهیده حسیبه می گوید؛ روز دوازدهم تیرماه ۱۳۶۰ که مصادف با دوم ماه مبارک رمضان بود بعد از خواندن
نماز عشاء به منزل آمدم، پس از دقایقی خوابیدم . در حین خواب صدای مهیبی را شنیدم و از خواب پریدم ، تصور کردم در نزدیکی منزل انفجاری رخ داده است متوجه شدم که دختر بزرگوارم فریاد می زند و مشغول مجادله است .دیدم عده ای پشت در هستند و می خواهند در را بشکنند وداخل شوند برای اینکه آسیبی به او نرسد متقاعدش کردم که از پشت در کنار رفته و به گوشه ای امن پناه ببرد به ناگاه دیدم لوله ی اسلحه ای از لای در داخل شد ، بلافاصله فهمیدم که گروهک های ملحد هستند و برای ترور من آمده اند.

من در آن زمان امام جمعه ی موقت سقز بودم و همیشه علیه این مزدوران سخنرانی می کردم. خانه متعلق به همان مسجد بود دو طبقه بود از پنجره بالا رفتم دیدم رو به پنجره کمین گرفته اند ، وقتی متوجه شدند تیراندازی کردند، بازویم تیر خورده و به داخل حیاط پرت شدم بر اثر افتادن پاهایم آسیب دید، خواستم برخیزم و به خانه برگردم دیدم نمی توانم تکان بخورم، تیراندازی که شروع شد دخترم همسایه ها را به کمک طلبید فریاد زد که برسید ما را کشتند. خادم مسجد پایین آمد دستم را بست تا خونریزی نکند آنها فرار کردند و به خانه برگشتم دیدم دختر کوچکم حسیبه زخمی شده است دختر بزرگم را همراه خادم مسجد، او را به بیمارستان منتقل کردند اما قبل از رسیدن به بیمارستان شربت گوارای شهادت را نوشید و به دیدار معبود ازلی شتافت.

شهیده شرافت ایزدی

شهیده شرافت ایزدی در تاریخ ۴/۱۱/۱۲۹۹ در خانواده ای متدین و مذهبی در روستای بزوش از توابع کامیاران دیده به جهان گشود. این شهیده ی بزرگوار از نعمت تحصیل محروم بودند و به خانه داری مشغول بودند. این شهیده ی عزیز همچون دیگر مسلمانان مظلوم و آزادی خواه کردستان در تاریخ ۲۰/۳/۶۲ در روستای بزوش به همراه همسرش شهید زین الدین فخری به جرم اسلام خواهی توسط عناصر پست دمکرات شبانه مورد حمله قرار گرفته و به شهادت رسیدند.

انتهای پیام/

لینک کوتاه : https://kordtoday.com/?p=1852
  • ارسال توسط : m j

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.