به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کردتودی، یازدهم فروردین ماه سال یکهزار و سیصد و چهل در خانوادهای فقیر دیده به جهان گشود. پدرش سیف الله و مادرش رعنا با شور و شوق زائدالوصفی نام زیبای عبدالله را برای نوزاد نو رسیده خود برگزیدند.
عبدالله در کانون گرم و با صفای پدری کشاورز و مادری که در کنار خانه داری در امور کشاورزی هم کمک کار پدرش بود رشد و نمو یافت و به سن هفت سالگی رسید. با رسیدن به سن هفت سالگی دست در دست پدر در مدرسه قدیمی زادگاهش روستای کانی کن که در چندکیلومتری دهستان نجف آباد بیجار گروس قرار داشت ثبت نام گردید . مانند خیلی از بچههای روستا تحصیل او هم به پایان ابتدایی خاتمه یافت. و به علت نبود مدرسه در روستا برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر ،ترک تحصیل نمود و در کارهای کشاورزی به کمک پدر شتافت.
شانزده سال داشت که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید.و چند ماه بعد از پیروزی انقلاب عدهای مزدور و وابسته به استکبار جهانی تحت شعارهای فریبنده، درخیلی از شهرهای کرد نشین کردستان دور هم جمع شدند و تحت عناوین دروغین در مقابل انقلاب نو پای اسلامی قد علم کردند و توانستند بخشهایی از منطقه را به اشغال خود در آورند.
سر انجام پس از چند ماه مدارا و تحمل و صبر انقلابی به جهت عدم هدایت و تسلیم گروههای ضد انقلاب فرمان برخورد نظامی با این افراد صادر و تقریبا” در بهار سال یکهزارو سیصدو پنجاه و نه شهرهای کرد نشین کردستان یکی پس از دیگری از لوث وجود ضد انقلاب پاک سازی گردید.
عبدالله بعد از استقرار رزمندگان سپاه اسلام در منطقه با عشق و علاقه وافر و در شهرستان دیواندره به عضویت سپاه در آمد و لباس سبز پاسداری به تن کرد و پس از سالها ایثار و از خودگذشتگی و حضور در درگیریهای متعدد در مصاف با ضد انقلاب در یکی از درگیریها ،در روستای کانی سفید دیواندره بر اثر اصابت گلوله شربت گوارای شهادت را نوشید و روح بلندش در بیست و دوم خرداد ماه سال یک هزار و سیصد و شصت و سه مصادف با ماه مبارک رمضان به پرواز در آمد و پیکر پاکش را پس از تشییع در روستای آباء و اجدادیش روستای کانی کن به خاک سپردند تا برای همیشه حکایت گر راه خونین او باشد.