حدیث روز

  • امروز : یکشنبه - ۹ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 28 April - 2024
4

شهید «محمد دده جانی» از ریا و خودبینی بیزار بود

  • کد خبر : 20682
  • 11 آبان 1402 - 0:05
شهید «محمد دده جانی» از ریا و خودبینی بیزار بود
برادرم با توجه به مسئولیتش در سپاه سخنرانی‌هایی انجام می‌داد، اما برای دوری از خودبینی و ریا در یادداشت‌های روزانه‌اش نامی از خود نمی‌برد و چنین می‌نوشت: «یکی از برادران در تاریخ فلان درباره فلان موضوع سخنرانی کرد.»

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کردتودی، شهید محمد دده جانی فرزند حسن روز دهم دی ماه سال ۱۳۳۸ میان خانواده‌ای متدین و انقلابی در شهر «سریش آباد» از توابع شهرستان قروه به دنیا آمد.

 

محمد دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و با رسیدن به سن ۷ سالگی راهی مدرسه شد.

با استعداد و پشتکاری که محمد داشت، تحصیلات دوران ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش گذراند و بعد از آن برای به شهرستان قروه رفت و تحصیلات مقطع دبیرستان را نیز با موفقیت پشت سر گذاشت و موفق به اخذ دیپلم در رشته اقتصاد اجتماعی شد.

 

وی از لحاظ اخلاقی نمونه بود و همیشه اطرافیان را به خوش خلقی تشویق می‌کرد.

وی از همان دوران نوجوانی به مسائل دینی علاقه‌مند بود و در جلسات مذهبی شرکت فعالانه‌ای داشت، قبل از پیروزی انقلاب در تهران بود و فعالیت خود را علیه رژیم شاهنشاهی از آنجا آغاز کرد.

 

پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پاسداران پیوست و با عضویت رسمی در این نهاد انقلابی وارد صحنه ایثار و جهاد شد و در واحد تبلیغات سپاه شهرستان قروه مشغول به کار شد.

وی به تصمیم بزرگان خانواده با دختری شایسته ازدواج کرد و حاصل پیوند وی با همسرش یک فرزند پسر است.

 

محمد پس از مدتی برای ادامه خدمت عازم شهر بانه شد و حدود چند ماه در آنجا ماند و پس از سال‌ها مجاهدت، سرانجام در پی بمباران هوایی هواپیما‌های دشمن بعثی در روز پانزدهم خرداد سال ۱۳۶۳ مصادف با پنجم رمضان، در شهرستان بانه به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای زادگاهش (سریش آباد) به خاک سپرده شد.

 

 

آرزوی دیدار با امام (ره) قبل از آرزوی شهادت!

 

مادر شهید محمد دده جانی می‌گوید: عصر یک روز محمد با ناراحتی به منزل آمد، وقتی دلیل ناراحتی را از او پرسیدم، گفت: «خدا ما را ببخشد، همسایه ما سه روز بیمار بوده و ما از آن‌ها بی‌اطلاع بوده‌ایم».

محمد علاقه عجیبی به حضرت امام (ره) داشت، یک روز به اتفاق تعدادی از همرزمانش به ملاقات امام، رفت در بازگشت به من گفت: «مادر جان حالا که آرزوی من با دیدن امام (ره) برآورده شده تنها، آرزویم شهادت است».

راوی: مادر شهید

 

 

از ریا و خودبینی بیزار بود

 

برادرم با توجه به مسئولیتش در سپاه سخنرانی‌هایی انجام می‌داد اما برای دوری از خودبینی و ریا در یادداشت‌های روزانه اش نامی از خود نمی‌برد و چنین می‌نوشت: «یکی از برادران در تاریخ فلان درباره فلان موضوع سخنرانی کرد.»

محمد از نوجوانی به انجام فرائض دینی علاقه زیادی داشت و در تمام مراسمات ملی مذهبی حضور فعالی داشت.

در جای از یادداشت هایش نوشته است: امام عزیز جان من در راه شما که همانا راه اسلام است هیچ ارزشی ندارد، تمام مسلمانان ایران باید افتخار کنند که در زیر سایه پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی ایران زندگی می‌کنند.

راوی: برادر شهید

لینک کوتاه : https://kordtoday.com/?p=20682
  • ارسال توسط : m j

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.